رمان آن دورها از روح انگیز شکیبا
نام رمان :رمان آن دورها
به قلم :روح انگیز شکیبا
حجم رمان : ۲.۷۱ مگابایت پی دی اف , ۱.۲۲ مگابایت نسخه ی اندروید , ۱.۰۸ مگابایت نسخه ی جاوا , ۴۱۳ کیلو بایت نسخه ی epub
خلاصه ی از داستان رمان:
سرما کولاک می کرد و تا مغز استخوان را می سوزاند. دستم را توی جیب کاپشنم کردم تا کلید را بیرون بیاورم. اما آن قدر دستهایم یخ بسته بود که انگشتانم قادر به گرفتن کلید نبودند. دستهایم را جلوی دهانم گرفتم و چند بار «ها» کردم تا کمی گرم شوند.
کلید را در قفل چرخاندم. در قراضۀ رنگ و رو رفته، با صدایی شبیه ناقوس مرگ، باز شد……
:فرمت رمان:pdf,apk,java,epub
:دانلود رمان آن دورها از روح انگیز شکیبا با فرمت pdf
:دانلود رمان آن دورها از روح انگیز شکیبا با فرمت apk
:دانلود رمان آن دورها از روح انگیز شکیبا با فرمت java
:دانلود رمان آن دورها از روح انگیز شکیبا با فرمت jad
:دانلود رمان آن دورها از روح انگیز شکیبا با فرمت java (پرنیان)
:دانلود رمان آن دورها از روح انگیز شکیبا با فرمت epub
صفحه ی اول رمان:
سرما کولاک می کرد و تا مغز استخوان را می سوزاند. دستم را توی جیب کاپشنم کردم تا کلید را بیرون بیاورم. اما آن قدر دستهایم یخ بسته بود که انگشتانم قادر به گرفتن کلید نبودند. دستهایم را جلوی دهانم گرفتم و چند بار «ها» کردم تا کمی گرم شوند.
کلید را در قفل چرخاندم. در قراضۀ رنگ و رو رفته، با صدایی شبیه ناقوس مرگ، باز شد. بیچاره در! آن قدر عمر کرده بود که به زحمت روی پایش بند بود.
راهروی تاریک را با چند قدم پیمودم. راهرو آن قدر دود زده بود که اگر لامپش هم نسوخته بود، زیاد فرقی نمی کرد. فندکم را از جیبم بیرون آوردم. روشن کردم و از پله ها پایین رفتم.
پنج، شش، هفت. انگشتهایم سوخت. فندک را خاموش کردم و توی پاگرد چرخیدم. دوباره، یک، دو، سه. پنج تا پله پایین رفتم و دوباره فندک را روشن کردم تا سوراخ کلید را پیدا کنم.
رمان آن دورها